داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ
www.rozex.rozblog.com
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلی داستان بلوچی داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ

تعداد بازدید : 1682
نویسنده پیام
mehran آفلاین
کاربر انجمن

ارسال‌ها : 191
عضويت : 23 /7 /1392
محل زندگي : خاش
سن : 20
تشکر ها: 17
تشکر شده : 18
داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ

از قديم الايام در بلوچستان مرسوم بوده است كه دختران و پسران از سنين كودكي يا خردسالي نامزديگديگر مي شوند. چه بسا اتفاق مي افتد كه بدين منظور ناف دختري را براي پسري مي برند. دراين ارتباط حتي اصطلاحي در بلوچستان هست كه گفته مي شود(( ناف فلان دختر را براي فلان پسر بريدهاند.)) دختر و پسري كه بدين صورت در سنين كودكي نامزد شوند، نمي توانند در سن بلوغ همسر ديگريانتخاب كنند. مطابق اين رسم هاني دختر مَندو از كودكي نامزد شيخ مريد پسر پسر شيخ مبارك است. مندو كه به او مندوست هم گفته شده ،در زمان حكومت مير چاکر فرماندار ايالت كلات دربلوچستان پاكستان بوده است.وقتي شيخ مريد به سن بلوغ مي رسد جواني است برومند واز تمامجوانان زمان خود نيرومند تر- به حدي نيرومند كه از كمان او ،از فرط سنگيني ، جز خودش ديگري قدر بهرها كردن تير نيست. هاني نيز در سن بلوغ ، چه از لحاظ وجاهت و چه آشنايي به امور خانه داري، بيندختران طوايف بلوچ زمان خود سرآمد و يكتا است. شيخ مريد كه مطابق رسومات بلوچي ، به علتنامزدي با هاني حق هم بازي شدن با او را در سنين كودكي ندارد با آگاهي از زيبايي محسنات اخلاقيشيفته و فريفته ي او مي مشود. اما قبل از اين كه اين دو با هم ازدواج كنند مير چاكر خان كه پس از فوتپدرش شَيهَك سرداري طائفه رند را به عهده دارد ، با ديدن هاني و با وجود اطلاع قبلي از نامزدي هانيو شيخ مريد ،به او دل مي بازد. ولي با توجه به اين كه گسستن نامزدي اين دو امكان پذير نيست، از اينرو در صدد چاره انديشي بر آمده نقشه اي كه مي تواند هدف او را تحقق بخشد طرح ريزي مي كند. ايننقشه بهره گيري از قول بلوچي است در يكي از مجالس بزم كه همه سران طائفه و شيخ مريد حضوردارند، مير چاكر خان از حاضرين مي خواهد به ميمنت اين مجلس با شكوه هر يك از آنها قول بلوچي اداكنند. در اين زمينه خود او پيش قدم شده دو قول بلوچي اظهار مي دارد: يكي اين كه هيچ كس در جنگپشت او را نخواهد ديد و ديگر اينكه به هيچ كس وبه هيچ عنوان دروغ نخواهد گفت. ديگران نيز هر كدام بهنوبت قول هاي ذيل را ادا مي كنند. قول هيبتان فرزند بيبگر:هرگاه شتري با گله شتران من بيا مي زد ، آنشتر را از آن هر كس باشد،تصاحب خواهد كرد. قول جارو فرزند جَلَب : هر كس دستش به محاسن منبرسد ، او را زنده نخواهم گذاشت. و بالا خره قول شيخ مريد: صبح پنجشنبه پس از نماز فجر ، هر كسچيزي از من بخواهد بدون تامل به او خواهم بخشيد. پس از اتمام مجلس ، مير چاكر خان با خوشحاليفراوان درصدد انجام نقشه ي از قبل طراحي شده ي خود برمي آيد. بدين منظوريكي از بهترين ناقه هايخود را به گله ي هيبتان رها مي كند و او را از دست مي دهد. جارو سر تنها كودك خود را ، به علت اينكهبه محاسنش دست برده از تن جدا مي كند؛ بدون آنكه به توطئه ي ميرچاكر واقف باشد. صبح پنج شنبهپس از نماز فجر ، ميرچاكر عده اي لانگو را كه طائفه اي از نوازندگان وخوانندگان در بلوچستان به شمارمي آيند به مسجد نزد شيخ مريد مي فرستد تا از او بخواهند كه هاني به عقد مير چاكر درآيد. شيخ مريدگرچه به توطئه ميرچاكر خان مظنون بوده است مع الهذا به علت قول بلوچي كه داده است، ناگريز باتقاضاي آنان موافقت مي كند. ولي پس از اين موافقت مشاعر و سلامت خود را از دست ميدهدو به حالت جنون روي آور مي شود. هاني گرچه به عقد مير چاكر خان درمي‌آيد، اما آنچنان گرفتار عشقشيخ مريد است كه در تمام عمر خود پيوسته لباس سياه مي پوشد، هيچ گاه آرايش نمي كند، ازمقاربت با ميرچاكرخان امتناع مي ورزد و همچنان باكره مي ماند. همه ي مساعي ميرچاكر از قبيلاهداي البسه گرانقيمت، زيورآلات طلا و جواهرات به منظور رام كردن هاني بلااثر ميماند:(( دل چيزينيست كه بتوان آنرا مهار كرد و هرجا مانند شتر آنرا هدايت نمود. عشق را نمي توان به بهاي سيم و زرخريد.)) در اين ميان روزبه روز جنون شيخ مريد شدت ميابد وبلا خره به مسلك درويشي مي پيوندد وسپس به مكه عزيمت ودرآنجا بيش از 30سال اقامت مي كند . شيخ مريد، پس از اين مدتطولاني ،همراه گروهي از زوار مكه و درويشان به شهر وديار خويش بر مي گردد( در طول اين سال ها ،ميرچاكرخان چشم از جهان فروبسته است.) هيچ يك از اهالي او را نمي شناسد، تا اينكه در يك مسابقهتيروكمان ، شيخ مريد از كمان مخصوص خود كه اهالي شهر به عنوان يادبودي از او در معرض نمايشگذارده اند و به علت فرط سنگيني هيچ فردي جز او قادر به پرتاب تير از آن نيست ، به سهولت تيري رهامي كند . صداي پرتاب تير به گوش هاني و به گفته اي به گوش پدر و مادر شيخ مريد كه هنوز در قيدحيات هستند مي رسد و آنها را متوجه ورود او به شهر مي كند. اما قبل از اينكه بتوانند به او دست رسي يابند، شيخ مريد شهر را ترك مي گويد و پس از آن هيچ خبر و اثري از خود به جا نمي گذارد. داستان شيخ مريد وهاني از رويدادهايي است كه در نيمه دوم دهم هجري قمري اتفاق افتاده است


امضای کاربر : داشتن یه حامی شیرین ترین چیز تو زندگی آدمه چه زن باشه،چه مرد.
جمعه 29 فروردین 1393 - 16:43
ارسال پیام نقل قول تشکر
تشکر شده: 2 کاربر از mehran به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: daroosazjavan & irandegani &
daroosazjavan آفلاین



ارسال‌ها : 312
عضويت : 28 /6 /1392
محل زندگي : khash
سن : 24
شناسه ياهو : hamed.dadkan@yahoo.com
تشکرها : 30
تشکر شده : 27
پاسخ : 1 RE داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ :

سلام داستان جالبی بود چند بار خوندمش ممنون مهران جان


امضای کاربر : یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم.
شنبه 30 فروردین 1393 - 12:09
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر
تشکر شده: 1 کاربر از daroosazjavan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mehran /
taha آفلاین


ارسال‌ها : 318
عضويت : 29 /6 /1392
تشکرها : 52
تشکر شده : 27
پاسخ : 2 RE داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ :

خیلی قشنگ بود


امضای کاربر :
یکشنبه 31 فروردین 1393 - 11:15
ارسال پیام نقل قول تشکر
irandegani آفلاین


ارسال‌ها : 230
عضويت : 20 /6 /1392
محل زندگي : ...
سن : 23
تشکرها : 37
تشکر شده : 24
پاسخ : 3 RE داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ :

خیلی جالب بود،ممنون دوست عزیز


دوشنبه 01 اردیبهشت 1393 - 09:33
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر
jasemsky2011 آفلاین
کاربر انجمن

ارسال‌ها : 27
عضويت : 11 /2 /1393
محل زندگي : سراوان
سن : 21
تشکرها : 4
تشکر شده : 18
پاسخ : 4 RE داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ :

جالب و مختصر بود اگه داستان کاملشو بخونی بهتر و جالب تر میشه و بیت های

که در این خصوص سروده شده است

و پایان خوب و خوشی هم داره پایانش اینطور که شما نوشتین نیست


پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393 - 11:01
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر
daroosazjavan آفلاین



ارسال‌ها : 312
عضويت : 28 /6 /1392
محل زندگي : khash
سن : 24
شناسه ياهو : hamed.dadkan@yahoo.com
تشکرها : 30
تشکر شده : 27
پاسخ : 5 RE داستان هانی و شیء مرید دو عاشق دلباخته بلوچ :

خب شما کاملشو برا ما بذارین اقای جاسم


امضای کاربر : یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم.
پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393 - 13:47
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر
taha آفلاین


ارسال‌ها : 318
عضويت : 29 /6 /1392
تشکرها : 52
تشکر شده : 27
پاسخ : 6 RE پاسخ آقای پیرزهی :

نقل قول از jasemsky2011

جالب و مختصر بود اگه داستان کاملشو بخونی بهتر و جالب تر میشه و بیت های

که در این خصوص سروده شده است

و پایان خوب و خوشی هم داره پایانش اینطور که شما نوشتین نیست

اگه میشه شما کاملشو بنویس


امضای کاربر :
جمعه 12 اردیبهشت 1393 - 16:26
ارسال پیام نقل قول تشکر

تمامي حقوق محفوظ است . طراح قالبــــ : روزیکســــ