
کشته شدن ۱۳۲ دانش آموز و ۹ نفر از کادر آموزشی یک مدرسه وابسته به ارتش پاکستان در شهر پیشاور، مرکز ایالت خیبرپختونخوا، توسط گروهی جداشده از طالبان پاکستان روز سهشنبه پاکستانیها را به کامشان تلخ کرد و جهان را به تکان درآورد. باوجود گذشت چند روز از این حادثه ناگوار پسلرزههای آن همچنان در این کشور محسوس میشوند. گروههای مختلف سیاسی و مذهبی، شخصیتهای پرنفوذ اجتماعی، سیاسی و دینی به اشکال مختلف انزجار خود را از چنین حملاتی اعلام کردهاند. “سرتاج عزیز”، مشاور عالی نخستوزیر پاکستان در امور خارجه و امنیت، از این حادثه بهعنوان «یازده سپتامبر پاکستان» یاد کرد.
واقعیت امر این است که پس از پیوستن پاکستان به ائتلاف جهانی بهرهبری آمریکا علیه طالبان و حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱م. این کشور همواره دستخوش ناامنیها و انفجارهای مرگبار بوده است. پس از ورود ارتش این کشور تحت فشار دولتهای خارجی به منطقه وزیرستان و درگیر شدن با نیروهای شبهنظامی که منطقه عملیاتی آنها افغانستان و مبارزه با نیروهای اشغالگر بود، ارتش و دولتهای مختلف آن تبدیل به اهداف ثانویه این نیروها شدند. با تنگ شدن دایره بر این نیروهای پراکنده و تلاشهای مستمر و شدید آمریکا برای کشاندن ارتش پاکستان به مناطق قبیلهنشین، “جنبش طالبان پاکستان” یا همان تحریک طالبان پاکستان، بهوجود آمد. درست هفت سال پیش در دسامبر ۲۰۰۷م. ۱۳ گروه مسلح “بیتالله محسود” را رهبر خود برگزیدند و از آن تاریخ بهبعد نام “تحریک طالبان پاکستان” بر زبانها افتاد. این گروه حلقه اتصال بسیاری از گروههای شبهنظامی جهادی مستقر در پاکستان شد؛ گروههایی که مخالف حضور اشغالگران خارجی در افغانستان بودند و حضور مستقیم نیروهای نظامی و امنیتی آمریکا در پاکستان از یک طرف و حملات هوایی و زمینی ارتش پاکستان علیه مواضع شبهنظامیان در مناطق قبیلهنشین از طرفی دیگر موجب شده بود تا شبهنظامیان پاکستانی با همپیمانی القاعده دست به اقدامات تلافیجویانه بزنند.
دشمنی در میان ارتش پاکستان و شبهنظامیان مستقر در نوار مرزی افغانستان درحالی شدت گرفت که ارتش این کشور از محبوبترین نهادهای پاکستان محسوب میشود. این محبوبیت در دوره حکمرانی ژنرال پرویز مشرف، رئیس سابق ارتش پاکستان، بهشدت کاهش یافت و زمینه برای دخالت قدرتهای خارجی رقیب پاکستان و در نتیجه ناامنیهای بیشتر فراهم شد. پس از حادثه حمله به “لال مسجد و جامعه حفصه” در اسلامآباد پاکستان شاهد بیشترین حملات انتحاری و انفجارهای مرگبار بود که عمدتا نهادهای نظامی و امنیتی در کلانشهرها هدف قرار میگرفتند. تلاشها برای صلح با شبهنظامیان طی سالهای گذشته همواره توسط قدرتهای خارجی سبوتاژ شده و به شکست انجامیده است.
پس از کشته شدن رهبران اصلی طالبان پاکستان که اهل منطقه قبیلهنشین و نیمهخودمختار وزیرستان بودند شکافهایی در میان هستههای این گروه بهوجود آمد. هماکنون رهبری شاخهی اصلی این گروه با “ملا فضلالله” است که پیش از این رهبر طالبان دره سوات بود.
“جماعت الاحرار” یکی از چهار شاخه عمده جنبش طالبان در پاکستان مسئولیت حمله به مدرسه وابسته به ارتش در پیشاور را پذیرفته است؛ حملهای مرگبار که سابقه نداشت و جان دهها دانشآموز کودک و نوجوان را گرفت. این شاخه طالبان در توجیه حمله به کودکان دانشآموز و مرکز آموزشی گفته است: «اگر زنان و کودکان ما در حملات شما کشته میشوند، پس کودکان شما هم جان سالم بهدر نخواهند برد. ما همانطوری به شما حمله میکنیم که شما ما را مورد هجوم قرار میدهید و مطمئنا انتقام افراد بیگناهی را که در حملات شما کشته میشوند، خواهیم گرفت.»
گر چه در حملات پیشین شبهنظامیان طالبان بعضا غیرنظامیان هدف قرار میگرفتند، اما این نخستین بار بود که یک مدرسه و دانشآموزان و آموزگاران آن در این سطح هدف مهاجمان قرار بگیرند. علاوه بر محکومکنندگان همیشگی این قبیل حملات، محکومیت این حمله از سوی جنبش طالبان افغانستان، وفاقالمدارسالعربیه پاکستان، جمعیت علمای هند، مفتی محمدرفیع عثمانی (مفتی اعظم پاکستان) و مولانا عبدالعزیز غازی (مدیر جامعه حفصه و امامجمعه “لال مسجد”) بر تفاوت این حمله طالبان از سایر حملات آن دلالت دارد. سخنگوی طالبان افغانستان نیز با صدور بیانیهای اعلام کرد: «ما شدیدا به خاطر تراژدی به وقوع پیوسته و غم و اندوه خانواده قربانیان ناراحت هستیم.» در ادامه این بیانیه آمده است: «زنان، مردان و کودکان بیدفاع عمدا کشته شدند و این برخلاف اصول اسلامی است. طالبان افغانستان همواره کشتار مردم و کودکان بیگناه را محکوم میکند.» مفتی محمدرفیع عثمانی نیز در یک گفتگوی تلفنی با سایت اسلامی “درس قرآن” اظهار داشت: «این افراد [مهاجمان] خود را طالبان مینامند؛ اگر اینگونه میبود و آنها علم دین فرا گرفته بودند، هرگز چنین اقدامی از آنها سر نمیزد. یک فرد عادی هم میداند که در حال جنگ با کفار هم نمیتوان کودکان و زنان آنان را کشت، ولی این ظالمها کودکان مسلمان را به شهادت رساندند.» مفتی اعظم پاکستان و مدیر دارالعلوم کراچی ضمن توصیف مهاجمان مدرسه پیشاور به “ظالمان” بر ضرورت مبارزه با حامیان اصلی آنها تاکید کرد. دولت پاکستان هم در تحولی دیگر دستور اعدام شش شبهنظامی محکوم به اعدام را صادر کرده است که حکم دو نفر از آنها اجرا شده است. از طرفی نخستوزیر هم گفته است تفاوت “طالبان خوب” و “طالبان بد” دیگر مدنظر نیست؛ بهنظر میرسد دولت مصممتر از پیش برای مبارزه با گروههای مسلح مخالف خود است و در این راه حاضر است از منافع مشترک با آنها هم صرفنظر کند.
عموما جامعه چندپاره پاکستان در مسائل مختلف مواضع متفاوتی اتخاذ میکند، اما خیلی کم پیش میآید که همه جناحها، احزاب و شخصیتهای مطرح موضعی یکسان بگیرند. یورش گروهی از طالبان به یک مدرسه در پیشاور جناحهای مختلف را در صفِ واحد قرار داد، اما برخی از گروههای فرقهگرا، احزاب سکولار و NGOهای غربگرا درصدد بهرهبرداری سیاسی از این قضیه هستند؛ امری که وحدتنظر حاصل شده را به چالش کشانده است. جمعه ۲۸ آذر یک راهپیمایی اعتراضی در نزدیکی “لال مسجد” اسلامآباد صورت گرفته و شکایتی هم علیه مولانا عبدالعزیز غازی و محافظانش در یک کلانتری ثبت شده است. معترضان خواهان محکومیت حمله سهشنبه ۲۵ آذر در پیشاور از سوی مولانا غازی شدهاند. “طاهرالله مشهدی”، که یک سناتور پاکستانی است، با توهین به افراد دارای محاسن در این تظاهرات گفته است: «ریش مسئولان پاکستانی بهجای چهره در شکم آنهاست و آنها از طالبان میترسند!!» این درحالیست که تمام رهبران برجسته دینی و سیاسی اهلسنت دیوبند، ازجمله مولانا عبدالعزیز غازی در مصاحبه با یک شبکه خبری خصوصی با صراحت این حمله و البته حملات مشابه آن توسط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا و جنگندههای ارتش پاکستان در مناطق قبیلهنشین را محکوم کردهاند. معلوم نیست چرا زمانیکه کودکان دانشآموز و حتی خردسالان در مناطق قبیلهنشین خیبرپختونخوا و بلوچستان کشته میشوند، این گروهها مُهر سکوت بر لب میزنند؟! همانگونه که حمله به دانشآموزان در پیشاور عملی زشت و غیرقابل توجیه بوده و محکوم است، یورش نظامیان آمریکایی با چراغ سبز ارتش پاکستان بر شهروندان عادی از جمله زنان و کودکان این کشور نیز محکوم است. اما متاسفانه دوگانگی در رفتار جناحهای رقیب سیاسی و مذهبی پاکستان باعث شده است تا همبستگی جامعه در مواقع لازم و ضروری حاصل نشود.